مقدمه
خیلیوقت بود میخواستم این دستهبندی رو راه بندازم. چی مانعام میشد؟ درونگرایی. چی مشوقامه؟ اینکه شاید، شاید به درد کسی بخوره. معمولا آپدیت شدن وبلاگ رو با استوری کردن یک اسکرینشات به علاقهمندان(خخخ) خبر میدم. برای این پستهای خاص اما، نه. چرا؟ درونگرایی. پس چرا مینویسم اصلا؟ اینکه شاید، شاید به درد کسی بخوره. در نتیجه؛ مینویسم اما نمیگم که نوشتم. روانیای چیزیام؟:دی. نه لزوما. نظرم دربارهی مخاطبهای این پستها اینه که دو دسته میخونندشون: ۱. اونایی که کموبیش گذرشون به اینجا میافته؛ که خب اینها خودی هستند یهجورایی؛ باکی نیست. ۲. اونایی که رهگذرند و خب من رو نمیشناسند، پس باکی نیست. در کل باکی نیست؛ باید بریزیم توی ۴لیتری. من حیث المجموع با این کار هم هوای درونگرایی رو دارم، و هم میل به نوشتن رو ارضا میکنم.
حالا چرا این عنوان و پیشوند رو برای این دسته پستها(شاید اصلا دستهبندیش کردم) انتخاب کردم. دوتا چیز باعث شد این ایده بیاد تو ذهنم. اولیش اینکه وبلاگ سحر شاکر همچین چیزی داره تقریبا؛ پستهایی که بهتره خودتون بخونید تا دستتون بیاد. دومی هم فیلمی که «جیم کری» توش بازی میکنه، با عنوان: Me, Myself and Irene
مخلص کلام؛ اینجا از چیزهایی مینویسم که توی این یکسالوخردهای وبلاگنویسی ننوشتم.
اولین پست؛ ضرورت ارتباط
فکر میکنم اولین پست رو باید با موضوع ضرورت ارتباط شروع کنم. شخصا خیلی وقتها که مشکلات از زمین و آسمون میبارند، خودم رو ایزوله میکنم. فکر، فکر، و فکر. عقیدهام اینه که باید برای حل یک مشکل پذیرفتاش و بهش فکر کرد، انقدر که حل بشه. چه عقیدهی تباهی.
دوباره شخصا اعتقاد دارم وقتی یه مشکلی برامون پیش میاد، نباید انکارش کنیم؛ با هدف حل کردناش. یا حداقل خیلی کم و کوتاه این کار رو بکنیم. منتها دیگه نه مثل من که فکر کنیم فقط باید پذیرفت و پذیرفت و پذیرفت؛ فکر کرد و فکر کرد و فکر کرد. نچ.
گاهی وقتها همهی تصمیماتام میره زیر جواب به این سوال؛ که آیا این کاری که میخوام انجام بدم برام منفعتی داره؟ توی مواجهه با مشکلات هم از خودم میپرسم مثلا صحبت کردن با یک شخص چه سودی میتونه داشته باشه، وقتی اون طرف هیچ درکی از مشکل من نداره؟ با پرسیدن همچین مزخرفاتی از خودم، هی خودم رو بیشتر میبرم زیر منگنهی اون مشکل. این غلطه. نباید به یه چیزی نگاه کرد، و بهصورت مستقیم توش دنبال سود و فایده بود. خیلی وقتها هست که فایده و مزیت، توی متن یه کاری-مثلا همین صحبت کردن- خودش رو نشون میده.
لذا آدم باشیم و به چیزی که نیاکانمون توش ماهر بودند(یا شایدم شدند) احترام بذاریم: زندگی جمعی.
کامنت شما پس از تایید نمایش داده خواهد شد. ممنونم.