«سفرهای گالیور» یا «چگونه به‌صورت تضمینی دیسک کمر بگیریم؟»

به‌صورت پیش‌فرض نه تنها از سفر بدم نمیاد، که عاشقشم هستم؛ اما خب اینم مثل هر رابطه‌ی عاشقانه‌ی دیگه‌ای باید رو حساب‌کتاب باشه دیگه. غیر اینه؟

مثلا اگه شما یک هفته قبل، توی بیست‌وچهارساعت سیصد کیلومتر بری و سیصد کیلومتر برگردی، و هفته‌ی بعدش(یعنی دیروز به‌تاریخ اول شهریور نودوهفت)، توی چهل‌وهشت‌ساعت هفتصد کیلومتر بری و هفتصد کیلومتر برگردی، این رابطه‌ی عاشقانه یه‌جوری متلاشی می‌شه که…(راستش پنج‌دقیقه‌وسی‌ودوثانیه داشتم به یک مثال خوب از متلاشی شدن فکر می‌کردم، ولی چیزی به ذهنم نرسید. این رو به‌عنوان “کار در خانه” می‌ذارم به‌عهده‌ی شما).

سفر اولی، یه مسافرت کوتاه یک‌روزه به مشهد بود…چقدر خوشحال بودم که فقط یک غروب آفتاب رو توی مشهد می‌بینم. حقیقتش خاطرات خوبی ازش ندارم، نه اینکه مشکلی با خود شهر یا مردم محترم‌اش وجود داشته باشه.

و اما سفر دوم، سفر دوم یه مسافرت دوروزه به تهران بود برای شرکت در مسابقات “محسابات ذهنی چرتکه”‌ی خواهرزاده‌ام؛ به عنوان همراه. الان که درحال نوشتن این پست هستم، داره به پایان می‌رسه و تو مسیر بازگشت به خونه‌ام. نکته جالب اما، پر بودن اتوبوس از ژاپنیه! کجاش جالبه؟ اینکه من توی یک‌ماه گذشته تقریبا هر دوسه‌شب، یه آخرشب رو اختصاص دادم به انیمه‌های ژاپنی و کارهای میازاکی. بعد یهو می‌بینی سوار اتوبوسی شدی پر از هم‌ولایتی‌هاش. اگه بازم جالب نبود، باید یه بازبینی توی تعریفم از کلمه‌ی جالب داشته باشم.

خیلی دوست دارم برم جلو یکی‌شون و بگم:

  • +جپنیز، رایت؟
  • -رایت(با لبخند).
  • +دو یو نو هایائو میازاکی؟ وات دو یو نو ابوت هیم؟
  • -یس ابسلوتلی! هی ایز ئه فیمس مووی دایرکتور اند آلسو ئه گریت وان.
  • +اگری! فور می، آل هیز ورکس آر مسترپیس.
  • و ادامه‌ی گفتگو…

اما خب از اونجایی که من خیلی شخصیت برون‌گرا و به‌قولی پررویی ندارم، به نوشتن همین چهارخط مکالمه بسنده می‌کنم! شایدم اون دکمه‌ی قرمزِ “سوییچ بین کاراکترها” رو زدم و سر بحث رو با صندلی جلویی باز کردم.

القصه…یعنی اگه توی این بازه‌ی مسافرت‌های پشت‌سرهمم، چهارتا لی‌لی‌پوت هم می‌دیدم، می‌تونستیم یه “سفرهای گالیضا” یا “سفرهای رضاور” هم داشته باشیم.

دیدگاه‌ها
حسین - ۰۶ شهریور ۱۳۹۷

آقا رضا عزیز
سلام
1- خدا قوت دلاور، خسته نباشی پهلوان.
2- از سرزمین پارس برای ما چه آورده‌ای مارکو؟
3- سفر خوبه، برای افزایش آرامش، نه تند تند بری و برگردی. البته که این نظر شخصی منه ها، منتها گفتم اینجا هم بگم.
4- آقا کمرت چطوره؟
5- آقا پای ما رو این آخر عمری به انیمه ژاپنی باز نکن، کلی فیلم و سریال ندیده داریم که کارهای میازاکی (با تعریف‌های شما) کم کم داره می‌ره تو لیست. والا

    رضا - ۰۷ شهریور ۱۳۹۷

    سلام حسین‌آقا…خیلی خوشحالم این‌ور می‌بینمت.
    سلامت باشی:))
    یه‌سری خاطره‌ی شیرین+کمردرد D:
    آره. کاملا موافقم باهات…دیگه گاهی اینجوری پیش میاد. نیومده باید بری، نرسیده باید راهی بشی…و بدتر از اون دوسه‌هفته دیگه بازم مسافریم…
    داغووووون. الانم نیروی شیرین جوانیه که پادرمیونی کرده. برنامه داره ۴۰ به بعد زهرش رو بریزه D:
    اوه‌اوه…بیچاره‌ات می‌کنم! باید ببینی حتما! D: یه چیزی فراتر از فیلم. وقتی فکر می‌کنی همه‌ی اون‌ها با دست نقاشی شدن، توشون فرهنگ آروم ژاپنی وجود داره، دنیای بچگی رو با نوستالژی پیوند زده….چرا نباید ببینی؟ شروع کن به دیدنشون حسین‌آقا…حیف راهمون دوره وگرنه واست میاوردم.

      حسین - ۰۷ شهریور ۱۳۹۷

      آقا رضای عزیز
      سلام
      1- برادر جان برات آرزوی سلامتی دارم، کمردردت هم انشالله خوب خوب بشه. بلند بگو الاهی آمین.
      2- الان داشتم لیست انیمه‌ها رو چک می‌کردم، متوجه شدم، “شهر اشباح” رو دیدم، بقیه رو هم برنامه می‌چینم برای دیدنشون.
      موفق باشی

        رضا - ۰۸ شهریور ۱۳۹۷

        سلام حسین‌آقا.
        زنده باشی. الهی آمیییین!
        به انتخاب خیلی‌ها، شما بهترین کارش رو دیدی. من اما، نمی‌تونم بگم کدوم از همه بهتره.
        سلامت باشی. همچنین.

وایز - ۰۲ شهریور ۱۳۹۷

خدایی خیلی خوب بود،
همینطور که الان من در حال سفر به مشهدم و توی جادم، خوندمش و خیلی حال کردم.
عالیه

    رضا - ۰۲ شهریور ۱۳۹۷

    اسمو :))
    مجید من و تو آخرش تو همین جاده‌ها می‌میریم.
    حس جالبیه ها…دوتامون تو اتوبوس:دی
    آقای وایز خیلی حال کردم پست رو خوندی، پیش ما بیا…. مخلصیم.

      وایز - ۰۷ شهریور ۱۳۹۷

      یا شایدم توی سالن از بین بریم 😀

        رضا - ۰۷ شهریور ۱۳۹۷

        یا پشت کامپیوتر 😀

ارسال دیدگاه جدید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز با * علامت‌گذاری شده‌اند.