در ستایش «ترجمه کردن»

اگه برای تولید محتوا، یا فقط به هدف ترجمه‌ی یک متن، سراغ ترجمه کردن از زبانی به یک زبان دیگه رفته باشین، تا حد زیادی با چیزهایی که در این پست می‌خوام بنویسم موافق خواهید بود. توی این پست قصد دارم به چندتا مزیت اشاره کنم، که خودم توی ترجمه انگلیسی به فارسی اون‌ها رو تجربه کردم. البته تمام این مزایا رو تنها زمانی احساس می‌کنین که به طور اختصاصی برای این کار وقت بزارین.

درست یادم نیست که اولین متنی که ترجمه کردم چی بود و اصلا به چه قصدی این کار رو انجام دادم. احتمالا یا متنی از یه بازی کامپیوتری بوده، یا یک ارور از ارورهای ویندوز. به صورت جدی اما، به قصد سر و کله زدن با متن‌های انگلیسی، تقویت زبان، و تولید محتوا برای وبلاگ(که هنوز وجود نداشت) به سمت ترجمه متون انگلیسی رفتم، و صد البته که به این کار خیلی علاقه دارم.

۱. گرم شدن مغز

بی برو و برگرد، وقتایی که شروع می‌کنم به ترجمه کردن یک متن، به وضوح متوجه افزایش تمرکز و درگیر شدن مغزم می‌شم. همون طور که توی ابتدای پست گفتم، باید به اینکه متن ترجمه‌شده‌تون با کیفیت باشه اعتقاد داشته باشین، در غیر این صورت، علاوه بر اینکه این مورد رو تجربه نمی‌کنید، وقت‌تون رو هم هدر دادین.

حتی می‌شه یه یک‌ربع یا بیست‌دقیقه رو به ترجمه کردن اختصاص داد و بعد با تمرکز حواس، سراغ کارهای دیگه رفت. قطعا یک تجربه متفاوت پیش روتونه، حتما امتحانش کنید. اصولا می‌گن فعالیت‌های جدی و مخصوصا فعالیت‌هایی که نیاز به آماده بودن مغز داره رو، بذارین برای نیم ساعت بعد از بیدار شدن از خواب. رعایت این نکته در کنار اینی بهش اشاره کردم، مغز رو به طور کامل برای فعالیت در طول روز آماده می‌کنه.  بعدش می‌رین توی مترو و یک انسان نسبتا محترم رو می‌بینید که به شما اجازه‌ی پیاده شدن از قطار رو نمی‌ده و فقط می‌خواد اول خودش سوار بشه و کلا روزتون نابود می‌شه :دی.

۲. آشنا شدن با اصطلاحات تخصصی

متون موجود توی وب یا توی کتاب‌ها، خیلی با اون چیزی که در کتاب‌های مدرسه می‌خوندیم متفاوته. به همین علت با انبوهی از اصطلاحات در زبان انگلیسی مواجه می‌شین، که خب این عالیه. اصطلاحات تخصصی می‌تونه اصطلاحات کاملا خاص در یک رشته تحصیلی یا یک کسب‌وکار باشه، یا یک عبارت اختصاصی در مکالمه عادی در اون زبان. مثلا در انگلیسی چه جایگزینی برای عبارت “پچ‌پچ کردن” وجود داره؟

این آشنا شدن می‌تونه خیلی مفید باشه. علاوه بر فهمیدن و درک کامل اینکه یک متن قصد داره چه چیزی بگه، با استفاده از اون عبارت توی مکالمه، خودتون رو یک قدم به حرفه‌ای بودن نزدیک می‌کنین. دیگه خودتون می‌تونید حدس بزنید که استفاده از عبارت تخصصی یک چیز، چقدر می‌تونه شما رو مسلط به اون مبحث نشون بده.

۳. تقویت زبان

برای اینکه بتونید به یک زبان مسلط بشین فاکتورهای زیادی برای یادگیری وجود داره. مثل دستور نگارشی اون زبان، نوشتار، شنیدار و… . به نظر من اما، بیشترین چیزی که باعث پیشرفت ما در یادگیری یک زبان می‌شه، بدون شک وسیع بودن دایره کلماتیه که ما بلدیم. به فرض گرامر ضعیفی در انگلیسی داریم، اما کلمات زیادی رو بلدیم، و این یعنی اینکه ما به راحتی می‌تونیم گلیم خودمون رو از آب بیرون بکشیم.

توی ترجمه کردن راه برای تقویت این مهارت کاملا همواره! بدیهی‌ترین چیزی که ما با اون سروکار داریم، مواجه شدن با کلمات یا افعالیه که قبلا به اون برنخوردیم. و این خیلی خوب و شیرینه، حداقل برای من که اینطوره!

۴. پیشرفت در شغل

قبلا در جایی خونده بودم که آقای شعبانعلی عقیده دارند که یادگیری زبان انگلیسی، به تنهایی باید بتونه درآمد شما رو چند برابر بکنه؛ بدون هیچ شک و تردیدی. این یعنی اینکه ما واقعا باید به اهمیت بلد بودن یک زبان دیگه توجه بیشتری داشته باشیم. توی دنیایی که ما الان توش زندگی می‌کنیم، خیلی از علوم به صورت روزانه در حال پیشرفت هستند. اینکه گفتم روزانه، هیچ بزرگ‌نمایی توش وجود نداشت و عین واقعیته. هم‌گام بودن با این پیشرفت مستلزم اینه که ما به زبان انگلیسی مسلط باشیم، چرا؟ چون اغلب منابعِ به‌روز، با این زبان نوشته و منتشر می‌شن.

در خیلی از مشاغل، تسلط به زبان انگلیسی یک امر کاملا ضروریه. تا حدی که گفته می‌شه اگه زبان بلد نیستید و یا برنامه‌ای برای یادگیریش ندارین، اصلا سمت این شغل نیاین. مثال بارزش برنامه‌نویسی کامپیوتر. حالا اگر چشم روی این دسته از مشاغل ببندیم، خیلی از شغل‌ها و صنعت‌های دیگه هستن که در بدو ورود به اون‌ها دانستن زبان خارجی اهمیتی نداره، اما برای ارتقا به سطوح بالاتر، تسلط به زبان یک مهارت انکار نشدنیه.

علاوه بر این‌ها، روزانه ممکنه توی موضوعات مختلفی با سوالاتی مواجه بشیم که خب به لطف اینترنت و وب، رسیدن به جواب اون سوالات خیلی آسون شده. تنها چیزی که این وسط نیازه آشنا بودن با زبان انگلیسیه. البته منابع فارسی زبان هم بسیار زیاده، اما توی خیلی از موارد هم ممکنه توی منابع فارسی به جواب نرسین، که خب این تجربه برای من خیلی پیش اومده.


اگه تجربه‌ای توی این زمینه، یا راهکاری برای تقویت زبان دارین، ممنون می‌شم اینجا بنویسین. ممنون که برای خوندن این مطلب وقت گذاشتین 💙

دیدگاه‌ها
حمید - ۰۷ آبان ۱۳۹۷

به نظرم ترجمه خیلی کار جذاب و شیرینیه، البته تا وقتی که محتوا خیلی پیچیده نشه!
یکی از بهترین تجربه‌های ترجمه من، ترجمه زیرنویس یه اپیزود از یه سریال کمدی بود (فقط یک قسمتش). موقع ترجمه به کلی اصطلاح مختلف برمی‌خوردم که منبع فارسی نداشت و باید سایتهای خارجی رو زیر و رو می‌کردم. جدا از یاد گرفتن کلی اصطلاح، باید هم زمان با ترجمه، خود سریال رو هم نگاه می‌کردم تا حس سکانس رو توی زیرنویس درست انتقال بدم (این خودش Listening رو تقویت می‌کرد).
مهمتر از این‌ها خلاقیت زیادی که برای القای کمدی خرج می‌کردم خیلی برام فان بود :)).
البته مهم‌تر از این‌ها نوشتن یا ترجمه به زبان انگلیسیه. چالش اصلی رو وقتی رو به رو شدم که می‌خواستم داکیومنت یک پروژه رو به انگلیسی بنویسم یا وقتی که بخاطر چندتا مسئله کاری باید ایمیل انگلیسی می‌نوشتم.
برای این موردها باید با دیدن نمونه‌های مختلف و بازنویسیشون تمرین کرد.

    رضا - ۰۷ آبان ۱۳۹۷

    اتفاقا منم تجربه ترجمه زیرنویس رو دارم 😁 یکی از قسمت‌های سریال Lost بود که زیرنویس نداشت. دیگه خودم دست به کار شدم 😜. آره منظور منم دقیقا همینه، ایول!
    پس وجدان کاریت خیلی خوبه 😁
    آره. ترجمه از فارسی به زبان‌های دیگه، کلا یک مرحله می‌برتت بالاتر. خیلی چیزا هست که باید بدونی و رعایت کنی. اتفاقا چندوقت پیش به این فکر می‌کردم که بعضی از پست‌های کوتاه رو به انگلیسی هم بنویسم.
    مرسی که نظر دادی حمید 🤙👌

ارسال دیدگاه جدید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز با * علامت‌گذاری شده‌اند.