توییز(توییت+طنز)-سری اول

آقا اگه دقت کرده باشید، خیلی از ما در کنار کار اصلی‌مون به یک کار دیگه که معمولا خیلی با اون کار اصلی تفاوت داره، علاقه داریم، و یه چیزی توی وجودمون هی بهمون می‌گه برو دنبال این کار. مثلا من در کنار این رشته تحصیلی و کار مرتبط با اون که در حال حاضر مشغول‌اش هستم، علاقه‌ی زیادی به طنز دارم. واسه همین نمی‌تونم جلو خودم رو بگیرم و تقریبا توی اکثر فعالیت‌های دیگه‌ام دخیل‌اش می‌کنم. پس فردا اگه روزی برسه و من به این نتیجه برسم که باید دنبال طنز می‌رفتم و نه برنامه‌نویسی و توسعه‌ی وب، یکی‌یکی‌تون رو پیدا می‌کنم و مثل زورو که حرف Z رو روی اون بیچاره‌ها به یادگار می‌ذاشت، حرف R رو روتون می‌کشم؛ تازه R خیلی بدرسمه و دهن‌تون سرویسه. خلاصه برین دعا کنید من بیست‌سال دیگه از این شغل الانم راضی باشم.

گفتیم یه سری پست درست کنیم با این ایده که خزعبلاتی رو که به ذهنم می‌رسه، در قالب کمتر از ۲۵۵ کاراکتر(مثل توییتر)، سازمان‌دهی بکنه. مثلا توی هر پست چهارتا ازشون رو بذارم. واسه اسمش هم همین مورد به ذهنم رسید فقط: توییز. حرف از توییتر شد، بیش‌تر متن‌هایی که شومن‌ها اجرا می‌کنند، از همین توییتر و اینا میاد. زحمت و ایده‌اش مال یه نفر دیگه‌ست…، پول‌اش واسه یکی دیگه. خلاصه شاید پس‌فردا شاهد خارج شدن یکی از توییزهای من از دهن شومن‌های مملکت بودین:دی.

این چیزایی که حالا چه توی استوری‌های اینستا، و چه از این به بعد تو اینجا می‌گم، معمولا اتفاقاتی هستند که یکم واقعیت دارند و من توشون بزرگنمایی می‌کنم تا جنبه‌ی طنز پیدا کنند. این نوع از طنز رو خیلی دوست دارم؛ پروبال دادن به یک موضوع کم‌اهمیت.


۱.

و اینکه آدم سخت‌باوری هستم. در این حد که باور نمی‌کنم کارت مترو از زیر کاور کار کنه. قشنگ درش میارم، دوبار پشت و روش رو فوت می‌کنم، بعد استفاده می‌کنم.

۲.

یه خبطی کردم چندوقت پیش مسواک خریدم چهل‌هزارتومن. تاری هم حساب کنیم بازم گرونه. تنها راهی که به ذهنم می‌رسه تا این پول حروم نشه، اینه که مسواک رو ثابت نگه دارم، سرم رو در زاویه‌ی افق تکون بدم.

۳.

توی این چند وقت زندگی دانشجویی فهمیدم که بین آشپزی و غذا درست کردن، تفاوت از زمین تا آسمان است(لیوان عرق نعنا را برای بار چهارم پر کرده و به همراه قرص رانیتیدین سر می‌کشد).

۴.

یه بار از خواهرم یه سوالی پرسیدم.

گفت چرا این سوال رو می‌پرسی؟

گفتم همینجوری.

گفت نه، تو سوالی رو که جوابش رو ندونی نمی‌پرسی.

یه لحظه قشنگ حس کردم مایکل کورلئون‌ام.

دیدگاه‌ها
  • pingback توییز(توییت+طنز)-سری دوم – رضا سنگ‌سفیدی؛ دنیای باینری، فیلم و خالی کردن آب حوض!

  • Mahsa - ۰۹ اردیبهشت ۱۳۹۸

    چه ایده ی جالبی….فک کنم ۲۰ سال بعد یه شبکه ی اجتماعی به نام خودتون بزنین اصن😁😁😁😁😁با این ایده های که شما میدین😉😎

      رضا - ۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۸

      نه بابا اینا همش تراوشات ذهنیه:)) کار به جایی نمی‌بره.

    حسین - ۰۸ اردیبهشت ۱۳۹۸

    رضای عزیز
    سلام
    برادر جان ادامه بده که ما از این توییزهای شما لذت می‌بریم.
    1- به سخت باوری من نیستی که، من هنوز اون تیکه کچل کله‌ام رو هم شونه می‌کشم. اونم با بورس. والا
    2- این طور موقعها تا دهن فک و فامیل و دوست و آشنا رو بابت این هزینه لاکچری سرویس نکنم، ول نخواهم کرد. به نظرم تو هم توی همین مسیری که دو تا پست در مورد مسواک حرف زدی بریم برای سومین پست در مورد مسواک گرون. 🙂
    3- شاید بی ربط باشه ولی خُب شما بپذیر لطفاً. دیروز خانمم ناهار بهم داد، آش رشته، پری روز ناهار کشک بادمجون خوردم. این تفاوت غذاهارو خانمم به من گفت وگرنه من فکر می کردم دارم یه غذا می خورم. برای کی داری در مورد آشپزی و غذا درست کردن می گی؟
    4- مایکل کورلئون‌ کی بودی تو؟ می رود عبارت مایکل کورلئون‌ رو در گوگل سرچ می کند.
    والا
    موفق باشی

      رضا - ۰۸ اردیبهشت ۱۳۹۸

      سلام حسین‌جان.
      رو چشمم.
      1. :)) من نگران بورسم…اگه سهام‌هاش خوب نباشه ممکنه بشکنه.
      2. نه آقا چه کاریه اشتباهت رو داد بزنی:)) اینم اتفاقی شد:دی
      3. قدردان نیستی دیگه…قدردان نیستی. من که n ساله آش نخوردم. آخرشم خودم باید یاد بگیرم.
      4. عه عه عه! آقا این چه حرفی بود؟ شما به عنوان یک فیلم‌باز چرا باید این حرف رو بزنی؟ اغیار اگه این کامنت رو ببینند چی؟! بنده با اختیاراتی که بهم واگذار شده به شما یک ضرب‌الاجل 72 ساعته می‌دم که بری حداقل دو قسمت از سه‌گانه‌ی پدرخوانده رو ببینی. در غیر این صورت عواقبش با خودته.

        حسین - ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۸

        رضای عزیز
        سلام
        1- ببین دیگه برس ما چقدر خفنه که بورس نوشتم. شکلک خنده و خیره شدن ناگهانی به مانیتور
        2- آقا این ضرب الاجل رو تمدید کن، قربون دستت، بزرگوار امون بده دارم فیلم دیگری می بینم. شکلک مورگان فری من
        دمت گرم

          رضا - ۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۸

          سلام حسین‌جان
          1. خیره شدن ناگهانی به مانیتور دیگه چه صیغه‌ایه حسین:))
          2. فیلم دیگر؟؟ تنهاتنها؟؟ ولله که مسلمون نیستی.

    ارسال دیدگاه جدید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز با * علامت‌گذاری شده‌اند.