از بین این چهار کتاب، موفق به خوندن دوتاشون شدم؛ عقاید یک دلقک و بادبادک‌باز. به انتهای “عقاید یک دلقک” رسیدم و شاید کم‌تر از سی‌صفحه تا پایانش فاصله دارم. کتاب خوبیه. توضیح مفصل رو نگه می‌دارم برای یک پست جداگانه.

بادبادک‌باز رو چندسال پیش دوست عزیزی به عنوان کادوی تولد بهم داد. کتاب تکان‌دهنده‌ای بود. فکر می‌کنم بیش‌تر از یک هفته طول نکشید که خوندنش رو تموم کردم. متن گیرا و داستان جذاب. بعد از خوندن کتاب، فیلمش رو دیدم. فیلمش هم به اندازه کتاب با کیفیت بود.

عکس‌نوشته؛ سری پنجم:

[qut class=”text-center”]هرگز نباید سعی در تکرار لحظات داشت، باید آن‌ها را همان گونه که یک‌بار اتفاق افتاده‌اند، فقط تنها به خاطر آورد.[/qut]

عقاید یک دلقک، هاینریش بل.

[qut class=”text-center”]به فرض تا آخر عمر تنها بمانی. تحمل آن بسیار آسان‌تر است تا شب و روز با کسی باشی که حتی یکی از هزاران حرف تو را نمی‌فهمد…[/qut]

روزهای برمه، جورج اوروِل.

[qut class=”text-center”]نوشتن؛ انفجار قلب است در سکوت…[/qut]

فرسودگی، کریستین بوبن.

[qut class=”text-center”]بابا گفت: “فقط یک گناه وجود دارد، والسلام. آن هم دزدی است. هر گناه دیگری هم نوعی دزدی است. اگر مردی را بکشی، یک زندگی را می‌دزدی. حق زنش را از داشتن شوهر می‌دزدی. حق بچه‌هایش را از داشتن پدر می‌دزدی. وقتی دروغ می‌گویی، حق کسی را از دانستن حقیقت می‌دزدی. وقتی تقلب می‌کنی حق را از انصاف می‌دزدی. می‌فهمی؟” [/qut]

بادبادک‌باز، خالد حسینی.

امیدوارم مورد پسندتون واقع شده باشه.