دل‌خوشی‌های کوچک، ترس‌های بزرگ

فکر می‌کنم همه‌مون یه سری دل‌خوشی توی زندگی‌مون داریم که به ظاهر کوچیک هستند، اما وقتی دقت می‌کنی می‌بینی روی خوش زندگی هموناست فقط. فکر کنم با گفتن «فقط» اغراق کردم؛ خب پس اگه نگیم همه‌اش، بخش زیادیش ایناست. از طرف دیگه، یه سری ترس‌های به ظاهر کوچیک هم هستند که حتی احمقانه به نظر می‌رسند، اما بعضی‌ وقت‌ها واقعا آزاردهنده می‌شند. توی این پست دل‌خوشی‌ها وترس‌های خودم رو نوشتم. نکته‌ی جالب توی این دوتا-دل‌خوشی‌ها و ترس‌ها- اینه که خیلی از این‌ها بین ما آدم‌ها مشترکه.

حرف از چیزهای مشترک بین آدم‌ها زدم. شاید بد نباشه این عبارت رو گوگل کنید: «جرج کارلین-لحظات کوتاه». یک ویدیوی خیلی جالب و البته خنده‌دار از یک کمدین این‌کاره.


دل‌خوشی‌ها:

بچه‌ای که درحال بیدار شدن از خوابه.

کوچه‌ای که به دریا می‌رسه.

خوردن آب سرد بعد از مسواک!

سکوتی که هنگام برف باریدن حکم‌فرماست.

قدم زدن در هوای سرد.

هوای ابری.

روز بعد از بارش برف؛ که هوا به شدت سرد شده.

صدای خرد شدن برف زیر پاها.

فوتبال توی هوای برفی و بارونی. لذتی که سال‌هاست تجربه‌اش نکردم.

دیدن فیلم.

هوای گرگ‌ومیش صبح.

ترس‌ها:

به‌اندازه‌ای پیر بشی که نتونی از پس کارهای روزمره‌ات بربیای. به عبارتی دیگه؛ وبال گردن دیگران شدن.

اون‌فدری عمر کنی که از دنیا رفتن عزیزان‌ات رو ببینی.


پ.ن: عکس کاور رو صرفا بر اساس علاقه به این‌جور عکس‌ها انتخاب کردم.

دیدگاه‌ها
سحر - ۰۱ آبان ۱۳۹۸

دل‌خوشی‌ها
بستنی خوردن
فهمیدن راه‌حل یه باگ خفن

ترس‌ها
غرق‌شدن توی اینستاگرام بی‌صاحاب
جلسات حوصله سربر
با ترس‌هات بیشتر ترسیدم واقعا ترس‌های منم هست برای همین بعد 30 سالگی رو دوست ندارم

    رضا - ۰۱ آبان ۱۳۹۸

    دل‌خوشی‌هات قابل حدس بود اگه ازم می‌پرسیدی:))
    واقعا ترسناکه. من یکی از هواداران مردن قبل از افتادن به این روز هستم.
    پ.ن: مزین فرمودین.

ارسال دیدگاه جدید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز با * علامت‌گذاری شده‌اند.