
اصطلاحات انگلیسی-سری ۰۷
یه چیزی بگم، پرواضحه که خیلی از ترجمههایی که برای این اصطلاحات به ذهنم میرسه، ممکنه کاملا مناسب نباشن. مثلا ترجمهی مناسب اولین اصطلاح همین پست.
هیچی، همین دیگه.
۱. Get the Hang of Something
یاد گرفتن راه و روشِ انجام کاری سخت/ به دست آوردن مهارتهای لازم با سختکوشی؛ برای فهم، درک، و شناخت کاری یا چیزی/همچنین معادل غیررسمی فعل Learn هستش. حالا به نظر من یکی از ترجمههای خوبش میتونه قلق چیزی رو گرفتن باشه.
حالا توی جمله چه جوری میاد؟ اینجوری اینجوری(ممد خردادیانه مگه؟😕🤨🤷♂️🤔)
مثال۱:
It Seems Difficult at First, But You’ll Soon Get the Hang of It.
اولش سخت به نظر میرسه، اما زود قلقش دستت میاد.
مثال۲:
I’m Starting to Get the Hang of How This Computer Works.
شروع کردم به یادگیری اینکه این کامپیوتر چه جوری کار میکنه.
مثال۳:
I’ll Teach You How to Design Program – You’ll Get the Hang of It After a While.
بهت یاد میدم چه جوری برنامه رو طراحی کنی. بعد از چند وقت دستت میاد/یاد میگیری.
مثال۴:
Driving Feels Awkward When You’re New to It, But It’s Easy Once You Get the Hang of It.
اوایلی که رانندگی رو یاد میگیری دستوپاچلفتی هستی، اما وقتی قلقش دستت بیاد برات آسون میشه.
۲. When the Rubbers Hits the Road
این نیازی به توضیح نداره. یه اصطلاحی هست بین خودشون که میگن یه چیزی Self-Describing هستش. یعنی خودش داد میزنه چی میخواد بگه…نیازی به توضیح نیست. حالا اینم تقریبا همونه. از اصطلاح When the Rubbers Hits the Road وقتی استفاده میشه که یک ایده که تا الان فقط در حد حرف و تئوری بوده، میخواد عملی بشه و در حقیقت ببینم در عمل چطوره؟
در ضمن اینجوری هم ممکنه بیاد:
Where the Rubbers Meets the Road
بریم سروقت مثالها:
مثال۱:
The Launch Plan Looks Solid, But When the Rubber Hits the Road It May Still Need Some Adjustments. We Will Just Have to Wait And See How the Weather Looks on the Day.
برنامهریزیِ راهاندازی/پرتاب کردن/اجرایی کردن خوب به نظر میرسه، اما در عمل ممکنه نیاز به یک سری اصلاحات باشه. باید صبر کنیم و ببنیم وضعیت آب و هوا چطور میشه.
پ.ن: به نظر میرسه این مثال اشاره به پرتاب موشک و اینا داره. شاید بهتره به جای راهاندازی/اجرایی کردن/پرتاب کردن، از همون لانچ استفاده کنیم.
مثال۲:
Politicians Can Prepare Speeches All They Like, But Getting Out There and Making a Connection With the People is Where the Rubber really Meets the Road.
سیاستمداران میتوانند هر متنی را برای سخنرانی خود آماده کنند، اما چیزی که اهمیت بیشتری دارد این است که مردم چقدر با آن سخنرانی ارتباط برقرار میکنند.
مثال۳:
Now We Are Done With the Proposal. This is Where the Rubbers Meets the Road.
تهیهی پروپوزال تکمیل شده. کار واقعی ما از اینجا به بعد شروع میشه/حالا باید ببینیم چقدر عملیه.
مثال۴:
An Athlete Can Train All Day, But the Race is Where the Rubbers Meets the Road and They’ll Know How Good They Really Are.
یک ورزشکار میتواند کل روز را مشغول تمرین کردن باشد، اما در عمل این مسابقه است که مشخص میکند میزان واقعی توانایی آنها چقدر است.
پ.ن: اصطلاح جالبیه واقعا. توی جملههای مختلف میتونه ترجمههای متفاوتی داشته باشه، اما مفهوم کلیش اینه که به کار بردن یک تئوری در عمل چه نتیجهای میتونه داشته باشه.
بدرود…
دیدگاهها
برای این نوشته دیدگاهی وجود ندارد.