
احترام گذاشتن به وقت کاربر با استفاده از قانون Hick
مقدمه
توی این پست گفته بودم میخوام چندتا پست با موضوع UX بنویسم. یکیش همین قانون Hick یا Hick’s Law(یا Hick-Hyman Law) هستش.
ضرورت ایجاد اون سایتی که توی دربارهی من دربارهاش حرف زده بودم رو حس میکنم. مباحث عادی و تخصصی، بیش از حد دارند با همدیگه قاطی میشند.
به احتمال زیاد توی زندگی روزمره با این مورد برخورد داشتین. میخواستین گوشی بخرین، اولش کارتون سخت نبوده، دوتا برند در نظر داشتین و از هر کدوم یک مدل. بعدش اما، با جستجوهای بیشتر به برندها و مدلهای بیشتری رسیدین، و عملا نمیتونید انتخاب کنید کدوم یکی رو انتخاب کنید. یا مثلا زیاد بودن کورسهای آموزشی(و به صورت کلی حجم بالای اطلاعاتی که توی این دوره در اختیار ماست). واقعا گاهی وقتها نمیتونیم کاری از پیش ببریم.
به صورت کلی این قانون میگه هرچقدر تعداد انتخابهای یک نفر بیشتر باشه، مدت زمان تصمیمگیریش هم بیشتر میشه. این هم رابطه و فرمولاشه:

هرچی تعداد انتخابها بره بالا، زمان تصمیمگیری(واکنش) هم میره بالا. اون a و b هم ثابتهای اختیاری هستند که بسته به مثال یا موضوع میتونند هرچیزی باشند.
حالا این رو توی دنیای وب بررسی کنیم. فرض کنید فیلترهای جستجو توی وبسایتهای مختلف وجود نداشتند، چه فاجعهای میشد. مجبور بودیم فقط به جستجوی یک کلمه بسنده(حال کردین؟ به جای اکتفا گفتم بذار یک واژهی فارسی به کار ببرم) کنیم، و در نتیجه توی تعداد زیاد نتایج جستجو گم میشدیم و احتمالا از سایت موردنظر خارج. یا فکر کنید وارد یک سایتی شدید که navigation یا منوهای خیلی شلوغی داره. مثلا همهی دستهبندیها رو کنار هم آورده؛ به جای اینکه به چندتا سطح تقسیمشون کنه. اینها مثالهایی هستند از بالا بودن تعداد انتخاب و راههای پیش روی ما.
ما یک اصلی داریم توی طراحی به نام Keep It Short and Simple. مخففاش میشه: K.I.S.S. عه جالب شد، به ایامالله ولنتاین هم نزدیکیم، ولی خب این دلیل نمیشه ما بهش بگیم اصل بوس، یا اصل ماچ:دی. همونطور که از اسمش مشخصه،یکی از وظایف ما توی طراحی اینه که طرح رو تا حد ممکن ساده و جمعوجور نگه داریم. این به این معنی نیست که از اطلاعات یا Functionality(وظایف و کارهایی که باید انجام بده) طرح یا اپلیکیشنمون کم کنیم، به این معنیه که در هر قسمت یا part از طرحمون، فقط اطلاعاتی رو که مورد نیازه در معرض دید کاربر قرار بدیم. حالا بعدش کاربر رو هدایت میکنیم به مرحلهی بعد، و اونجا دوباره یک سری اطلاعات و انتخاب رو بهش نشون میدیم. دیدین؟ اصلا هم درد نداشت. البته اینم بگیم که گاهی واقعا هیچ راهی برای فرار از این قضیه نیست. یعنی هیچ چارهای، جز گذاشتن انتخابهای زیاد در دسترس کاربر وجود نداره.
به صورت کلی، به جای اینکه کلی حق انتخاب برای کاربر قائل بشیم، اون چیزی رو که لازم داره بهش بدیم(یکم با دموکراسی در تضاده ولی خب یادتون نره ما کجا زندگی میکنیم). مثلا توی یک فروشگاه یا یک سایت آموزشی چه چیزی بیشتر از همه مورد نیاز کاربر میشه؟ آفرین، باکس جستجو. پس بولدش کنیم. بذاریم کاربر راحت پیداش کنه و باهاش کار کنه.
برای نوشتن این پست از اینجا کمک گرفتم. عکس فرمول هم از همون سایته.
ممنون بابت وقتی که برای خوندن این پست گذاشتین. تا درودی دیگر، بدرود:دی
تگها
نوشتههای مشابه
برای این نوشته، نوشتهی مشابهی وجود ندارد.
pingback شمشیری دولبه بهنام «فریلَنسینگ» – رضا سنگسفیدی؛ دنیای باینری، فیلم و خالی کردن آب حوض!
pingback به بهانهی ایامالله ولنتاین؛ خوب، بد، زشت – رضا سنگسفیدی؛ دنیای باینری، فیلم و خالی کردن آب حوض!
رضای عزیز
سلام
این انتخاب یک موضوع مهم برای نمایش هم خیلی هنره. به عنوان یه طراح باید حواسمون باشه که چقدر و چه چیز باید در معرض دید باشه. توجه به نیاز مشتری هم خوب گفتی خدا وکیل. چهار تا پیج خوب و بد هم مثال میزدی برای منِ پیرمرد که ثواب داشت.
موفق باشی
سلام حسینجان
آره دقیقا.
استدعا میکنم…پیر ماییم:دی. راست میگی ولی، باید مثال عملی هم میزدم.
مخلصیم.
خیلی مطلب خوبی بود رضا جان
واقعا از خوندن پست های بلاگت لذت می برم!
ایام الله ولنتاین هم بر شما مبارک باد😂
مخلصیم محمدرضاجان. نظر لطفته…
سلامت باشی…انشالا این ایام برای همه برکت داشته باشه:دی